تا خیال کعبه نقش دیدهٔ جان دیده اند
تا خیال کعبه نقش دیدهٔ جان دیده اند
تا خیال کعبه نقش دیدهٔ جان دیده اند
تا خیال کعبه نقش دیدهٔ جان دیده اند
دیده را از شوق کعبه زمزم افشان دیده اند
دیده را از شوق کعبه زمزم افشان دیده اند
دیده را از شوق کعبه زمزم افشان دیده اند
دیده را از شوق کعبه زمزم افشان دیده اند
عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب
عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب
عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب
عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب
کعبه را هر هفت کردهٔ هفت مردان دیده اند
کعبه را هر هفت کردهٔ هفت مردان دیده اند
کعبه را هر هفت کردهٔ هفت مردان دیده اند
کعبه را هر هفت کردهٔ هفت مردان دیده اند
هم بر آن آتش ز هند و چین و بغداد آمده
هم بر آن آتش ز هند و چین و بغداد آمده
هم بر آن آتش ز هند و چین و بغداد آمده
هم بر آن آتش ز هند و چین و بغداد آمده
ماه ذی القعده به روی دجله تابان دیده اند
ماه ذی القعده به روی دجله تابان دیده اند
ماه ذی القعده به روی دجله تابان دیده اند
ماه ذی القعده به روی دجله تابان دیده اند
ماه نو را نیمهٔ قندیل عیسی یافته
ماه نو را نیمهٔ قندیل عیسی یافته
ماه نو را نیمهٔ قندیل عیسی یافته
ماه نو را نیمهٔ قندیل عیسی یافته
دجله را پر حلقهٔ زنجیر مطران دیده اند
دجله را پر حلقهٔ زنجیر مطران دیده اند
دجله را پر حلقهٔ زنجیر مطران دیده اند
دجله را پر حلقهٔ زنجیر مطران دیده اند
بر سر دجله گذشته تا مداین خضروار
بر سر دجله گذشته تا مداین خضروار
بر سر دجله گذشته تا مداین خضروار
بر سر دجله گذشته تا مداین خضروار
قصر کسری و زیارتگاه سلمان دیده اند
قصر کسری و زیارتگاه سلمان دیده اند
قصر کسری و زیارتگاه سلمان دیده اند
قصر کسری و زیارتگاه سلمان دیده اند
طاق ایوان جهان گیر و وثاق پیر زن
طاق ایوان جهان گیر و وثاق پیر زن
طاق ایوان جهان گیر و وثاق پیر زن
طاق ایوان جهان گیر و وثاق پیر زن
از نکونامی طراز فرش ایوان دیده اند
از نکونامی طراز فرش ایوان دیده اند
از نکونامی طراز فرش ایوان دیده اند
از نکونامی طراز فرش ایوان دیده اند
از تحیر گشته چون زنجیر پیچان کان زمان
از تحیر گشته چون زنجیر پیچان کان زمان
از تحیر گشته چون زنجیر پیچان کان زمان
از تحیر گشته چون زنجیر پیچان کان زمان
بر در ایوان نه زنجیر و نه دربان دیده اند
بر در ایوان نه زنجیر و نه دربان دیده اند
بر در ایوان نه زنجیر و نه دربان دیده اند
بر در ایوان نه زنجیر و نه دربان دیده اند
تاجدارش رفته و دندانه های قصر شاه
تاجدارش رفته و دندانه های قصر شاه
تاجدارش رفته و دندانه های قصر شاه
تاجدارش رفته و دندانه های قصر شاه
بر سر دندانه های تاج گریان دیده اند
بر سر دندانه های تاج گریان دیده اند
بر سر دندانه های تاج گریان دیده اند
بر سر دندانه های تاج گریان دیده اند
رانده ز آنجا تا به خاک حله و آب فرات
رانده ز آنجا تا به خاک حله و آب فرات
رانده ز آنجا تا به خاک حله و آب فرات
رانده ز آنجا تا به خاک حله و آب فرات
موقف الشمس و مقام شیر یزدان دیده اند
موقف الشمس و مقام شیر یزدان دیده اند
موقف الشمس و مقام شیر یزدان دیده اند
موقف الشمس و مقام شیر یزدان دیده اند
پس به کوفه مشهد پاک امیر النحل را
پس به کوفه مشهد پاک امیر النحل را
پس به کوفه مشهد پاک امیر النحل را
پس به کوفه مشهد پاک امیر النحل را
همچو جیش نحل جوش انسی و جان دیده اند
همچو جیش نحل جوش انسی و جان دیده اند
همچو جیش نحل جوش انسی و جان دیده اند
همچو جیش نحل جوش انسی و جان دیده اند
بس پلنگان گوزن افکن که چون شاخ گوزن
بس پلنگان گوزن افکن که چون شاخ گوزن
بس پلنگان گوزن افکن که چون شاخ گوزن
بس پلنگان گوزن افکن که چون شاخ گوزن
پشت خم در خدمت آن شیر مردان دیده اند
پشت خم در خدمت آن شیر مردان دیده اند
پشت خم در خدمت آن شیر مردان دیده اند
پشت خم در خدمت آن شیر مردان دیده اند
در تنور آنجای طوفان دیده اندر چشم و دل
در تنور آنجای طوفان دیده اندر چشم و دل
در تنور آنجای طوفان دیده اندر چشم و دل
در تنور آنجای طوفان دیده اندر چشم و دل
هم تنور غصه هم طوفان احزان دیده اند
هم تنور غصه هم طوفان احزان دیده اند
هم تنور غصه هم طوفان احزان دیده اند
هم تنور غصه هم طوفان احزان دیده اند
رانده از رحبه دواسبه تا مناره یکسره
رانده از رحبه دواسبه تا مناره یکسره
رانده از رحبه دواسبه تا مناره یکسره
رانده از رحبه دواسبه تا مناره یکسره
از سم گوران سر شیران هراسان دیده اند
از سم گوران سر شیران هراسان دیده اند
از سم گوران سر شیران هراسان دیده اند
از سم گوران سر شیران هراسان دیده اند
بختیان چون نوعروسان پای کوبان در سماع
بختیان چون نوعروسان پای کوبان در سماع
بختیان چون نوعروسان پای کوبان در سماع
بختیان چون نوعروسان پای کوبان در سماع
اختران شب پلاس و چرخ کوهان دیده اند
اختران شب پلاس و چرخ کوهان دیده اند
اختران شب پلاس و چرخ کوهان دیده اند
اختران شب پلاس و چرخ کوهان دیده اند
شب طلاق خواب داده دیده بانان بصر
شب طلاق خواب داده دیده بانان بصر
شب طلاق خواب داده دیده بانان بصر
شب طلاق خواب داده دیده بانان بصر
تا شکر ریز عروسان بیابان دیده اند
تا شکر ریز عروسان بیابان دیده اند
تا شکر ریز عروسان بیابان دیده اند
تا شکر ریز عروسان بیابان دیده اند
روزها کم خور چو شب ها نو عروسان در زفاف
روزها کم خور چو شب ها نو عروسان در زفاف
روزها کم خور چو شب ها نو عروسان در زفاف
روزها کم خور چو شب ها نو عروسان در زفاف
زقه هاشان از درای مطرب الحان دیده اند
زقه هاشان از درای مطرب الحان دیده اند
زقه هاشان از درای مطرب الحان دیده اند
زقه هاشان از درای مطرب الحان دیده اند
حله هاشان از پلاس و گیسوانشان از مهار
حله هاشان از پلاس و گیسوانشان از مهار
حله هاشان از پلاس و گیسوانشان از مهار
حله هاشان از پلاس و گیسوانشان از مهار
پاره ها خلخال و مشاطه شتربان دیده اند
پاره ها خلخال و مشاطه شتربان دیده اند
پاره ها خلخال و مشاطه شتربان دیده اند
پاره ها خلخال و مشاطه شتربان دیده اند
در زناشوئی شده سنگ و قدمشان لاجرم
در زناشوئی شده سنگ و قدمشان لاجرم
در زناشوئی شده سنگ و قدمشان لاجرم
در زناشوئی شده سنگ و قدمشان لاجرم
سنگ را از خون بکری رنگ مرجان دیده اند
سنگ را از خون بکری رنگ مرجان دیده اند
سنگ را از خون بکری رنگ مرجان دیده اند
سنگ را از خون بکری رنگ مرجان دیده اند
سرخ رویانی چو می بی می همه مست خراب
سرخ رویانی چو می بی می همه مست خراب
سرخ رویانی چو می بی می همه مست خراب
سرخ رویانی چو می بی می همه مست خراب
بر هم افتاده چو میگون لعل جانان دیده اند
بر هم افتاده چو میگون لعل جانان دیده اند
بر هم افتاده چو میگون لعل جانان دیده اند
بر هم افتاده چو میگون لعل جانان دیده اند
پختگان چون بختیان افتان و خیزان مست شوق
پختگان چون بختیان افتان و خیزان مست شوق
پختگان چون بختیان افتان و خیزان مست شوق
پختگان چون بختیان افتان و خیزان مست شوق
نی نشانی از می و ساقی و می دان دیده اند
نی نشانی از می و ساقی و می دان دیده اند
نی نشانی از می و ساقی و می دان دیده اند
نی نشانی از می و ساقی و می دان دیده اند
وان کژاوه چیست میزان دو کفه باردار
وان کژاوه چیست میزان دو کفه باردار
وان کژاوه چیست میزان دو کفه باردار
وان کژاوه چیست میزان دو کفه باردار
باز جوزایی دو کفه شکل میزان دیده اند
باز جوزایی دو کفه شکل میزان دیده اند
باز جوزایی دو کفه شکل میزان دیده اند
باز جوزایی دو کفه شکل میزان دیده اند
بارداری چون فلک خوش رو مه و خور در شکم
بارداری چون فلک خوش رو مه و خور در شکم
بارداری چون فلک خوش رو مه و خور در شکم
بارداری چون فلک خوش رو مه و خور در شکم
وز دو سو چون مشرفین او را دو زهدان دیده اند
وز دو سو چون مشرفین او را دو زهدان دیده اند
وز دو سو چون مشرفین او را دو زهدان دیده اند
وز دو سو چون مشرفین او را دو زهدان دیده اند
چون دو دست اندر تیمم یک به دیگر متصل
چون دو دست اندر تیمم یک به دیگر متصل
چون دو دست اندر تیمم یک به دیگر متصل
چون دو دست اندر تیمم یک به دیگر متصل
در یکی محمل دو تن هم پای و هم ران دیده اند
در یکی محمل دو تن هم پای و هم ران دیده اند
در یکی محمل دو تن هم پای و هم ران دیده اند
در یکی محمل دو تن هم پای و هم ران دیده اند
جبرئیل استاده چون اعرابی اشتر سوار
جبرئیل استاده چون اعرابی اشتر سوار
جبرئیل استاده چون اعرابی اشتر سوار
جبرئیل استاده چون اعرابی اشتر سوار
وز پی حاجش دلیل ره فراوان دیده اند
وز پی حاجش دلیل ره فراوان دیده اند
وز پی حاجش دلیل ره فراوان دیده اند
وز پی حاجش دلیل ره فراوان دیده اند
بادیه بحر است و بختی کشتی و اعراب موج
بادیه بحر است و بختی کشتی و اعراب موج
بادیه بحر است و بختی کشتی و اعراب موج
بادیه بحر است و بختی کشتی و اعراب موج
واقصه سرحد بحر و مکه پایان داده اند
واقصه سرحد بحر و مکه پایان داده اند
واقصه سرحد بحر و مکه پایان داده اند
واقصه سرحد بحر و مکه پایان داده اند
دست بالا همت مردم که کرده زیر پای
دست بالا همت مردم که کرده زیر پای
دست بالا همت مردم که کرده زیر پای
دست بالا همت مردم که کرده زیر پای
پای شیبی کان عقوبت گاه شیطان دیده اند
پای شیبی کان عقوبت گاه شیطان دیده اند
پای شیبی کان عقوبت گاه شیطان دیده اند
پای شیبی کان عقوبت گاه شیطان دیده اند
بادیه چون غمزهٔ ترکان سنان دار از عرب
بادیه چون غمزهٔ ترکان سنان دار از عرب
بادیه چون غمزهٔ ترکان سنان دار از عرب
بادیه چون غمزهٔ ترکان سنان دار از عرب
جای خون ریزان چو نرگس زار نیسان دیده اند
جای خون ریزان چو نرگس زار نیسان دیده اند
جای خون ریزان چو نرگس زار نیسان دیده اند
جای خون ریزان چو نرگس زار نیسان دیده اند
بهر دفع درد چشم رهروان ز آب و گیاش
بهر دفع درد چشم رهروان ز آب و گیاش
بهر دفع درد چشم رهروان ز آب و گیاش
بهر دفع درد چشم رهروان ز آب و گیاش
شیر مادر دختر و گشنیز پستان دیده اند
شیر مادر دختر و گشنیز پستان دیده اند
شیر مادر دختر و گشنیز پستان دیده اند
شیر مادر دختر و گشنیز پستان دیده اند
از گلاب ژاله و کافور صبحش در سموم
از گلاب ژاله و کافور صبحش در سموم
از گلاب ژاله و کافور صبحش در سموم
از گلاب ژاله و کافور صبحش در سموم
خیش خانه کسری و سرداب خاقان دیده اند
خیش خانه کسری و سرداب خاقان دیده اند
خیش خانه کسری و سرداب خاقان دیده اند
خیش خانه کسری و سرداب خاقان دیده اند
دائرهٔ افلاک را بالای صحن بادیه
دائرهٔ افلاک را بالای صحن بادیه
دائرهٔ افلاک را بالای صحن بادیه
دائرهٔ افلاک را بالای صحن بادیه
کم ز جزم نحویان بر حرف قرآن دیده اند
کم ز جزم نحویان بر حرف قرآن دیده اند
کم ز جزم نحویان بر حرف قرآن دیده اند
کم ز جزم نحویان بر حرف قرآن دیده اند
بادیه باغ بهشت و بر سر خوان های حاج
بادیه باغ بهشت و بر سر خوان های حاج
بادیه باغ بهشت و بر سر خوان های حاج
بادیه باغ بهشت و بر سر خوان های حاج
پر طاووس بهشتی را مگس ران دیده اند
پر طاووس بهشتی را مگس ران دیده اند
پر طاووس بهشتی را مگس ران دیده اند
پر طاووس بهشتی را مگس ران دیده اند
وز طناب خیمه ها بر گرد لشکرگاه حاج
وز طناب خیمه ها بر گرد لشکرگاه حاج
وز طناب خیمه ها بر گرد لشکرگاه حاج
وز طناب خیمه ها بر گرد لشکرگاه حاج
صد هزار اشکال اقلیدس به برهان دیده اند
صد هزار اشکال اقلیدس به برهان دیده اند
صد هزار اشکال اقلیدس به برهان دیده اند
صد هزار اشکال اقلیدس به برهان دیده اند
قاع صفصف دیده وصف صف سپهداران حاج
قاع صفصف دیده وصف صف سپهداران حاج
قاع صفصف دیده وصف صف سپهداران حاج
قاع صفصف دیده وصف صف سپهداران حاج
کوس را از زیر دستان زیر و دستان دیده اند
کوس را از زیر دستان زیر و دستان دیده اند
کوس را از زیر دستان زیر و دستان دیده اند
کوس را از زیر دستان زیر و دستان دیده اند
چار صف های ملک در صفه های نه فلک
چار صف های ملک در صفه های نه فلک
چار صف های ملک در صفه های نه فلک
چار صف های ملک در صفه های نه فلک
بر زباله جای استسقای باران دیده اند
بر زباله جای استسقای باران دیده اند
بر زباله جای استسقای باران دیده اند
بر زباله جای استسقای باران دیده اند
بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک
بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک
بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک
بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک
پیش یوسف گرسنه چشمان کنعان دیده اند
پیش یوسف گرسنه چشمان کنعان دیده اند
پیش یوسف گرسنه چشمان کنعان دیده اند
پیش یوسف گرسنه چشمان کنعان دیده اند
گرم گاهی کآفتاب استاده در قلب اسد
گرم گاهی کآفتاب استاده در قلب اسد
گرم گاهی کآفتاب استاده در قلب اسد
گرم گاهی کآفتاب استاده در قلب اسد
سنگ و ریگ ثعلبیه بید و ریحان دیده اند
سنگ و ریگ ثعلبیه بید و ریحان دیده اند
سنگ و ریگ ثعلبیه بید و ریحان دیده اند
سنگ و ریگ ثعلبیه بید و ریحان دیده اند
تیره چشمان روان ریگ روان را در زرور
تیره چشمان روان ریگ روان را در زرور
تیره چشمان روان ریگ روان را در زرور
تیره چشمان روان ریگ روان را در زرور
شاف شافی هم ز حصرم هم زرمان دیده اند
شاف شافی هم ز حصرم هم زرمان دیده اند
شاف شافی هم ز حصرم هم زرمان دیده اند
شاف شافی هم ز حصرم هم زرمان دیده اند
از پی حج در چنین روزی ز پانصد سال باز
از پی حج در چنین روزی ز پانصد سال باز
از پی حج در چنین روزی ز پانصد سال باز
از پی حج در چنین روزی ز پانصد سال باز
بر در فید آسمان را منقطع سان دیده اند
بر در فید آسمان را منقطع سان دیده اند
بر در فید آسمان را منقطع سان دیده اند
بر در فید آسمان را منقطع سان دیده اند
من به دور مقتفی دیدم به دی مه بادیه
من به دور مقتفی دیدم به دی مه بادیه
من به دور مقتفی دیدم به دی مه بادیه
من به دور مقتفی دیدم به دی مه بادیه
کاندر او ز آب و گیا قحط فراوان دیده اند
کاندر او ز آب و گیا قحط فراوان دیده اند
کاندر او ز آب و گیا قحط فراوان دیده اند
کاندر او ز آب و گیا قحط فراوان دیده اند
پس به عهد مستضی امسال دیدم در تموز
پس به عهد مستضی امسال دیدم در تموز
پس به عهد مستضی امسال دیدم در تموز
پس به عهد مستضی امسال دیدم در تموز
کز تیمم گاه صد نیلوفرستان دیده اند
کز تیمم گاه صد نیلوفرستان دیده اند
کز تیمم گاه صد نیلوفرستان دیده اند
کز تیمم گاه صد نیلوفرستان دیده اند
از سحاب فضل و اشک حاج و آب شعر من
از سحاب فضل و اشک حاج و آب شعر من
از سحاب فضل و اشک حاج و آب شعر من
از سحاب فضل و اشک حاج و آب شعر من
برکها را برکه های بحر عمان دیده اند
برکها را برکه های بحر عمان دیده اند
برکها را برکه های بحر عمان دیده اند
برکها را برکه های بحر عمان دیده اند
کوه محروق آنکه همچون زربه شفشاهنگ در
کوه محروق آنکه همچون زربه شفشاهنگ در
کوه محروق آنکه همچون زربه شفشاهنگ در
کوه محروق آنکه همچون زربه شفشاهنگ در
دیو را زو در شکنجهٔ حبس خذلان دیده اند
دیو را زو در شکنجهٔ حبس خذلان دیده اند
دیو را زو در شکنجهٔ حبس خذلان دیده اند
دیو را زو در شکنجهٔ حبس خذلان دیده اند
از دم پاکان که بنشاندی چراغ آسمان
از دم پاکان که بنشاندی چراغ آسمان
از دم پاکان که بنشاندی چراغ آسمان
از دم پاکان که بنشاندی چراغ آسمان
ناف باحورا به حاجر ماه آبان دیده اند
ناف باحورا به حاجر ماه آبان دیده اند
ناف باحورا به حاجر ماه آبان دیده اند
ناف باحورا به حاجر ماه آبان دیده اند
وز پی خضر و پر روح القدس چون خط دوست
وز پی خضر و پر روح القدس چون خط دوست
وز پی خضر و پر روح القدس چون خط دوست
وز پی خضر و پر روح القدس چون خط دوست
در سمیرا سدره بر جای مغیلان دیده اند
در سمیرا سدره بر جای مغیلان دیده اند
در سمیرا سدره بر جای مغیلان دیده اند
در سمیرا سدره بر جای مغیلان دیده اند
ز آب شور نقره و ریگ عسیله ز اعتقاد
ز آب شور نقره و ریگ عسیله ز اعتقاد
ز آب شور نقره و ریگ عسیله ز اعتقاد
ز آب شور نقره و ریگ عسیله ز اعتقاد
سالکان از نقره کان و از عسل شان دیده اند
سالکان از نقره کان و از عسل شان دیده اند
سالکان از نقره کان و از عسل شان دیده اند
سالکان از نقره کان و از عسل شان دیده اند
از بسی پر ملک گسترده زیر پای حاج
از بسی پر ملک گسترده زیر پای حاج
از بسی پر ملک گسترده زیر پای حاج
از بسی پر ملک گسترده زیر پای حاج
حاج زیر پای فرش سندس الوان دیده اند
حاج زیر پای فرش سندس الوان دیده اند
حاج زیر پای فرش سندس الوان دیده اند
حاج زیر پای فرش سندس الوان دیده اند
سبزی برگ حنا در پای دیده لیک ز اشک
سبزی برگ حنا در پای دیده لیک ز اشک
سبزی برگ حنا در پای دیده لیک ز اشک
سبزی برگ حنا در پای دیده لیک ز اشک
سرخی رنگ حنا در نوک مژگان دیده اند
سرخی رنگ حنا در نوک مژگان دیده اند
سرخی رنگ حنا در نوک مژگان دیده اند
سرخی رنگ حنا در نوک مژگان دیده اند
خه خه آن ماه نو ذی الحجه کز وادی العروس
خه خه آن ماه نو ذی الحجه کز وادی العروس
خه خه آن ماه نو ذی الحجه کز وادی العروس
خه خه آن ماه نو ذی الحجه کز وادی العروس
چون خم تاج عروسان از شبستان دیده اند
چون خم تاج عروسان از شبستان دیده اند
چون خم تاج عروسان از شبستان دیده اند
چون خم تاج عروسان از شبستان دیده اند
ماه نو در سایهٔ ابر کبوتر فام راست
ماه نو در سایهٔ ابر کبوتر فام راست
ماه نو در سایهٔ ابر کبوتر فام راست
ماه نو در سایهٔ ابر کبوتر فام راست
جون سحای نامه یا چون عین عنوان دیده اند
جون سحای نامه یا چون عین عنوان دیده اند
جون سحای نامه یا چون عین عنوان دیده اند
جون سحای نامه یا چون عین عنوان دیده اند
ز آب و خاک سارقیه صفینه پیش چشم
ز آب و خاک سارقیه صفینه پیش چشم
ز آب و خاک سارقیه صفینه پیش چشم
ز آب و خاک سارقیه صفینه پیش چشم
بس دواء المسک و تریافاکه اخوان دیده اند
بس دواء المسک و تریافاکه اخوان دیده اند
بس دواء المسک و تریافاکه اخوان دیده اند
بس دواء المسک و تریافاکه اخوان دیده اند
در میان سنگلاخ مسلخ و عمره ز شوق
در میان سنگلاخ مسلخ و عمره ز شوق
در میان سنگلاخ مسلخ و عمره ز شوق
در میان سنگلاخ مسلخ و عمره ز شوق
خار و حنظل گل شکرهای صفاهان دیده اند
خار و حنظل گل شکرهای صفاهان دیده اند
خار و حنظل گل شکرهای صفاهان دیده اند
خار و حنظل گل شکرهای صفاهان دیده اند
دشت محرم صحن محشر گشته وز لبیک خلق
دشت محرم صحن محشر گشته وز لبیک خلق
دشت محرم صحن محشر گشته وز لبیک خلق
دشت محرم صحن محشر گشته وز لبیک خلق
نفخهٔ صور اندر این پیروزه پنگان دیده اند
نفخهٔ صور اندر این پیروزه پنگان دیده اند
نفخهٔ صور اندر این پیروزه پنگان دیده اند
نفخهٔ صور اندر این پیروزه پنگان دیده اند
از نشاط کعبه در شیر ز قوم احرامیان
از نشاط کعبه در شیر ز قوم احرامیان
از نشاط کعبه در شیر ز قوم احرامیان
از نشاط کعبه در شیر ز قوم احرامیان
شیرهٔ بستان قرین شیر پستان دیده اند
شیرهٔ بستان قرین شیر پستان دیده اند
شیرهٔ بستان قرین شیر پستان دیده اند
شیرهٔ بستان قرین شیر پستان دیده اند
شیر زدگان امید و سینه رنجوران عشق
شیر زدگان امید و سینه رنجوران عشق
شیر زدگان امید و سینه رنجوران عشق
شیر زدگان امید و سینه رنجوران عشق
در زقومش هم دو پستان هم سپستان دیده اند
در زقومش هم دو پستان هم سپستان دیده اند
در زقومش هم دو پستان هم سپستان دیده اند
در زقومش هم دو پستان هم سپستان دیده اند
زندگان کشته نفس آنجا کفن بر سرکشان
زندگان کشته نفس آنجا کفن بر سرکشان
زندگان کشته نفس آنجا کفن بر سرکشان
زندگان کشته نفس آنجا کفن بر سرکشان
زعفران رخ حنوط نفس ایشان دیده اند
زعفران رخ حنوط نفس ایشان دیده اند
زعفران رخ حنوط نفس ایشان دیده اند
زعفران رخ حنوط نفس ایشان دیده اند
شیر مردان چون گوزنان هوی هوی اندر دهان
شیر مردان چون گوزنان هوی هوی اندر دهان
شیر مردان چون گوزنان هوی هوی اندر دهان
شیر مردان چون گوزنان هوی هوی اندر دهان
از هو الله بر خدنگ آه پیکان دیده اند
از هو الله بر خدنگ آه پیکان دیده اند
از هو الله بر خدنگ آه پیکان دیده اند
از هو الله بر خدنگ آه پیکان دیده اند
بر در امیدشان قفل از فقل حسبی زده
بر در امیدشان قفل از فقل حسبی زده
بر در امیدشان قفل از فقل حسبی زده
بر در امیدشان قفل از فقل حسبی زده
تا ز دندانه کلیدش سین سبحان دیده اند
تا ز دندانه کلیدش سین سبحان دیده اند
تا ز دندانه کلیدش سین سبحان دیده اند
تا ز دندانه کلیدش سین سبحان دیده اند
آمده تانخلهٔ محمود در راه از نشاط
آمده تانخلهٔ محمود در راه از نشاط
آمده تانخلهٔ محمود در راه از نشاط
آمده تانخلهٔ محمود در راه از نشاط
حنظل مخروط را نارنج گیلان دیده اند
حنظل مخروط را نارنج گیلان دیده اند
حنظل مخروط را نارنج گیلان دیده اند
حنظل مخروط را نارنج گیلان دیده اند
جمله در غرقاب اشک و کرده هم سیراب از اشک
جمله در غرقاب اشک و کرده هم سیراب از اشک
جمله در غرقاب اشک و کرده هم سیراب از اشک
جمله در غرقاب اشک و کرده هم سیراب از اشک
خاک غرقاب مصحف را که عطشان دیده اند
خاک غرقاب مصحف را که عطشان دیده اند
خاک غرقاب مصحف را که عطشان دیده اند
خاک غرقاب مصحف را که عطشان دیده اند